محل تبلیغات شما

چهارشنبه های لعنتی 

یادمه دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم که فقط به بچه هایی که پیشش کلاس ِ خصوصی  میرفتن نمره ی خوب میداد و مابقی بچه ها هرگز نمیتونستن از ۱۲ یا ۱۳ بیشتر بگیرن . رو همین حساب ما بچه هایی که پیشش کلاس نمیرفتیم جمع شدیم ، یه نامه نوشتیم و همه امضاء کردیم و دادیم دست مدیر . کارِ ما جواب داد و مدیر اون معلم رو برد زیر سوال و یادمه زمزمه هایی می شد که قراره معلم جدید برامون بیارن .ما بچه ها خیلی خوشحال بودیم که به اعتراض ما داشت پاسخ داده می شد . یه هفته از اون نامه نگاری گذشت و روز چهار شنبه شد . چهارشنبه هایی که دو زنگ پشت سر هم ریاضی داشتیم . منتظر بودیم که یه معلم ریاضی جدید بیاد داخل کلاس ، اما باز همون معلم قبلی برگشته بود . خیلی فاتحانه اومد و روی صندلی ی خودش نشست و بعد نامه ای رو که اولیاء یه سری از بچه ها واسه مدیر نوشته بودن رو از لای دفترش بیرون آورد و شروع کرد به خوندن . اولیاء همون بچه هایی که میرفتن کلاس ِ خصوصی نوشته بودن که اون معلم بهترین معلم ِ چند سال گذشته ِ بچه شون بوده و مدیر نباید به خاطر حرف چند تا بچه ، زحمات اون دبیر رو ببره زیر سوال . ته نامه هم مدیر پاراف کرده بود که از جنابتان عذر خواهی میکنم بابت این بدبینی و شما همانند گذشته به روش خود ادامه دهید . 
از اون چهارشنبه به بعد و تا آخرین چهارشنبه ی سال معلم وقتی میومد توی کلاس اول با اون بچه هایی که اولیاشون واسش نامه ی تایید نوشته بودن ، خوش و بشی میکرد و مابقی بچه ها رو اصلا تحویل نمیگرفت و بعد هم اون نامه رو از جیبش در میاورد و میزاشت روی میز ، جوری که همه متوجه میشدیم . انگار هر هفته چهار شنبه تکرار یه فتح بود برای معلم ریاضی و تکرار یه باخت برای ما بچه ها . هر هفته چهار شنبه معلم پیروزیش رو به رخ ما میکشید و هر بار ما ازش متنفر تر می شدیم.

۹ دی ماه 98

 " رضا پورشریف "

چمن مصنوعی - رضا پورشریف

بی خوابی - صبا مرادی

رنجيده بود - صبا ایزددوست

بچه ,معلم ,رو ,یه ,اون ,هایی ,بچه ها ,هایی که ,بچه هایی ,معلم ریاضی ,چهار شنبه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه موعود مسجدسلیمان